با گذشت روزها حقایق زندگی اهمیتش را از دست میداد و حتی وقایع عادی نیز دلتنگش میکرد، او بین دو دلتنگی که مثل دو آینه روبروی هم قرار گرفته بودند ناراحت و غمگین شده بود.

 

 

حقیقت را از دست دادند و گم کردند، آهنگ زمان برایشان تکرار میشد، عدم اطمینان از آینده قلبشان را به سوی گذشته برگرداند.

 

اینها آخرین بازماندگان یک گذشته ی نابود شده بودند که کمی از آن وجود داشت و باقیمانده اش درحال فنا بود، هر لحظه امکان سقوطش وجود داشت.

زیرا نسل های محکوم به صدسال تنهایی هیچ فرصت دیگری بر روی زمین ندارند


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عاصی! سالم زیبا رویای پنهان James مستر کارفرما healthytechniciankww seoanar