اون اوایل که هر وقت میرفتم دنبالش، دوستاش میگفتن امیر، مامانت اومد و من دلم میخواست خودمو بکشم
بعد میومدم خونه، خودمو تو اینه نگاه میکردم میگفتم یعنی انقدر پیر شدم که بهم میاد یه بچه 6 ساله داشته باشم؟ وات د فاک آخه؟؟؟؟
دیگه خود امیر شفاف سازی کرد که من خواهرشم نه مامانش
ولی واقعا در تصورم نمیگنجه که مامان کسی باشم -_- خیلی وحشتناکه
مامان بابام همسن من که بودن، منو داشتن!!!!!
درباره این سایت